۱۵ مهارت و تمرین برای هدایت موفقیت آمیز تیم های با شدت بالا، عملکرد بالا و ناب
به گزارش فوت و فن ساختمان : در آخرین بخش ما بر روی برخی از رویکردها و ذهنیتهای ذهنی و روانشناختی تمرکز کردهایم که باید در رهبران و اعضای شرکتهای موفق تیم ناب با عملکرد بالا القا و تقویت شوند. در این بخش، ما کمی بیشتر بر روی اصول اخلاقی و اصولی تمرکز خواهیم کرد که باید به عنوان برخی از قوانین اساسی تعامل برای تیم ما و اعضای آن عمل کند.
ادامه:
۱. حداکثر ارتباط و اشتراک گذاری را تمرین کنید. تیم های با کارایی بالا درجه بالاتری از ارتباطات بین تیمی به خوبی سازماندهی شده را به منظور جذب سریع و آسان، جذب و درک اطلاعات متراکم نشان می دهند.
۲. از قدرت و نفوذ خود آگاهانه، اخلاقی، مسئولانه و با همدلی استفاده کنید. این را نمی توان اغراق کرد. دانه های بد میوه بد می دهند، دانه های خوب میوه خوبی می دهند. یک رهبر ماهیت و لحن یک تعامل را تعیین می کند. استانداردها و انتظارات بالایی را تعیین کنید و تیم پاسخ خواهد داد و مطابق با آن عمل خواهد کرد.
۳. کار درست را انجام دهید زیرا کار درستی است. عادت زنانه. این نباید نیاز به توضیح داشته باشد. مگر اینکه ما در حال ساختن یک سناریو/درگیری برد-برد برای همه طرفهای درگیر در یک تعهد باشیم، در نهایت، در نقطهای، این تلاش با شکست مواجه خواهد شد.
۴. برای عملکرد تمرین کنید -نتیجه نیست هیچ هدفی، در هیچ شرایطی، صرفنظر از اینکه در «لحظه» چقدر مصلحتآمیز به نظر میرسد، هرگز ابزارهای بیوجدان را توجیه نمیکند.
۵- فرمول زیر را درک کنید: سختی => چالش => فرصت => مزیت
ناملایمات منجر به چالش می شود، که منجر به فرصت یادگیری و رشد خود می شود، که ما را به یک مزیت جدید هدایت می کند.
ناملایمات ریشههای بالقوه و حل نهایی خود را در منبع مناقشه دارد. برای آن دسته از ما که عاشق تعالیم، فلسفه و جهان بینی جوزف کمبل هستیم، یا معنای عبارت گالیله گالیله را درک می کنیم، “ما نتیجه می گیریم که خدا ابتدا از طریق طبیعت شناخته می شود …” یا معنای واقعی سنت سنت. توانایی با استعداد فرانسیس آسیزی در صحبت کردن به «زبان پرندگان»، من تفسیر تمثیلی زیر را از یک مار سمی ارائه میدهم که ایده بدبختی یا دشمن را مجسم میکند.
اگر فردی در اثر بلع یا قرار گرفتن در معرض یک ماده سمی – اعم از آرسنیک، جیوه، تشعشع یا هر عامل سمی دیگر – تا حد مرگ یا آسیب جدی بیمار شود و متعاقباً برای رسیدگی به یک مرکز اورژانسی منتقل شود. قرار گرفتن در معرض به محض ورود، آیا آنها دوباره در معرض همان سم قرار می گیرند یا دوزهای مشابهی برای درمان ایجاد می کنند؟ آیا قربانی مسمومیت با آرسنیک دوز آرسنیک اصلاح شده را به عنوان درمانی برای درمان اثرات سم دریافت می کند؟ نه انها نه.
با این حال، هنگامی که توسط یک مار سمی گزیده می شود، چه چیزی باید تجویز شود تا فوراً با اثرات سمی که از طریق جریان خون عبور می کند مقابله شود؟ پادزهر، یا بهطور صحیحتر آنتیسرم زهر، از پالایش آنتیبادیهایی که در اثر تزریق مقادیر کمتری از همان سم به موجود زنده ایجاد میشود، ساخته میشود. اگر همانطور که در پاراگراف اول بالا پیشنهاد شده است به یک اصل بزرگتر اشاره می کند. سم یا ناملایمات حاوی بذرهای غلبه خود در درون خود است. ترفند در یادگیری نحوه یافتن و اعمال آن است. ناملایمات یا چالشها به فرصتی برای یادگیری و/یا بهبود منجر میشوند، و هنگامی که این یادگیری یا بهبود تحقق یابد یا اجرا شود، منجر به مزیتی میشود که ممکن است برای استفاده در تعاملات آینده به دست آورد.
۶. تفاوت بین تضاد سازنده در مقابل تضاد مخرب را درک کنید و راهنمایی کنید. تعارض، درست مانند تنوع، در تعاملات انسانی تقریباً اجتناب ناپذیر است. این چیزی است که باعث تغییر می شود. یاد بگیرید که آن را در آغوش بگیرید و سازنده آن را به راه حل و حل و فصل هدایت کنید، نه به سمت انحلال و دشمنی. عدم تعارض منجر به اینرسی می شود. اینرسی حرکت را محدود می کند. تعارض، زمانی که به درستی حل شود، منجر به حرکت رو به جلو، یادگیری و بهبود می شود. تعارض فرصتی برای حرکت رو به جلو در اختیار ما قرار می دهد.
۷. هیچ اشتباهی وجود ندارد، هیچ اصلاحی وجود ندارد، فقط فرصت هایی برای یادگیری و پیشرفت وجود دارد. بنابراین هیچ سوال احمقانه ای وجود ندارد. هیچ یک. همیشه.
۸. درک کنید که تنوع یک نقطه قوت است. همه ما از نظر باورها، دیدگاهها، تمایلات، تجربیات، معلمان، طرز فکرمان و مجموعهای از عوامل محدودکننده دیگر در دانش و درک خود محدود هستیم. بنابراین مهم نیست که چقدر تلاش می کنیم، همه دیدگاه های فردی ذهنی هستند. داستان تمثیلی هشت مرد کور و فیل را به یاد بیاورید. گنجاندن نظرات و دیدگاههای سایر اعضای یک تیم به نتیجهگیری نهایی مبتنی بر درک مشترک از یک محدودیت، یک چالش یا یک موقعیت نامطلوب، عینیت میبخشد. هرچه بتوانیم به دیدگاه عینی در مقابل دیدگاه ذهنی نزدیکتر شویم، درک ما از یک موضوع کلیتر است و راهحلهای مشتق شده ما برای محدودیتها مؤثرتر میشوند. ذهنیت بیرونی در مقابل ذهنیت درونی.
۹. به دیگران اهمیت دهید، با وقار و احترام با آنها رفتار کنید. همدلی را تمرین کنید. کالین پاول یک بار گفت:
«رهبری همه چیز مربوط به مردم است. این مربوط به سازمان ها نیست. این در مورد برنامه ها نیست. این در مورد استراتژی نیست. همه چیز در مورد ایجاد انگیزه در افراد برای انجام کار است. شما باید مردم محور باشید.»
احترام به مردم و یکی از ۶ اصل ناب برای یکدیگر.
۱۰. متواضع باشید، نه ستایش و نه قدردانی را جستجو کنید. نفس خود را تسلیم کنید. بیعلاقگی واقعی را تمرین کنید، یعنی تحت تأثیر خودخواهی یا ملاحظات مزیت شخصی قرار نگیرید. برای خیر بزرگتر کار کنید. واقعاً کل را بهینه کنید، نه قطعات را.
۱۱. عدم بسته شدن و عدم قطعیت را بپذیرید و انتظار داشته باشید. در همه چیز به جز اصول خود انعطاف پذیر باشید. تنها با انطباق این چارچوب ذهنی است که ممکن است راه حل های جدید و نااندیشیده خود را نشان دهند. وقتی باور می کنیم که از قبل به جواب رسیده ایم یا راه رو به جلو را با قطعیت می دانیم، راه حل های ممکن و ناشناخته به روی ما بسته می مانند.
۱۲. یاد بگیرید چگونه در آخر صحبت کنید. کمتر حرف بزن. بیشتر گوش کن به همه اجازه دهید افکار و افکار خود را بدون تأثیر پیام شما، آگاهانه یا غیره، بیان کنند. هنگام گوش دادن، سر خود را تکان ندهید، سر خود را تکان ندهید، تأیید یا مخالفت خود را ابراز نکنید، یا در حین صحبت دیگران به احساسات خود اشاره نکنید. اینجا یک ویدیوی کوتاه فوقالعاده توسط Simon Sinek است که در مورد این ویژگی مهم خاص توضیح میدهد.
۱۳. هوش عاطفی را بیاموزید، درک کنید و تمرین کنید. صرف نظر از مقیاس یا ماهیت هر پروژه یا تعامل، به یاد داشته باشید که این یک مشارکت انسانی است. انسان ها منابع راه حل هایی هستند که برای غلبه بر چالش ها، محدودیت ها و ناملایمات به آن ها نیاز داریم.
دانیل گولمن پنج مؤلفه اصلی هوش هیجانی را به شرح زیر توصیف می کند:
-
- خودآگاهی – توانایی تشخیص و درک حالات، احساسات و انگیزه های شخصی و تأثیر آنها بر خود و دیگران.
-
- خود تنظیمی – توانایی اعمال خودکنترلی، ابراز احساسات مناسب.
-
- انگیزه درونی – “انواع خود مدیریتی که به موجب آن احساسات مثبت خود را بسیج می کنیم تا ما را به سمت اهدافمان سوق دهد.”
-
- یکدلی – توانایی درک درست احساس دیگران
- مهارتهای اجتماعی – مهارتهای مورد نیاز برای مدیریت و تأثیرگذاری مؤثر بر احساسات دیگران، که فقط با خودآگاهی، خودتنظیمی و همدلی به دست میآوریم.
«هرکسی میتواند عصبانی شود – این آسان است – یا پول بدهد یا خرج کند. اما انجام این کار با فرد مناسب، به میزان مناسب، در زمان مناسب، با انگیزه مناسب و به روش درست، برای همه نیست و آسان نیست.»
از ارسطو، اخلاق نیکوماخوس از گلمن، هوش هیجانی، کتاب دوم، 1109a.27.
سرانجام:
۱۴. تمرین کنید و بدانید که چگونه می توانید اصول و ابزار ناب را به کار بگیرید و تسهیل کنید:
-
- همکاری کنید، واقعاً همکاری کنید
-
- کل را بهینه کنید نه اجزا را
-
- کنش محکم با یادگیری
-
- پروژه ها و سیستم های تحویل را به عنوان شبکه هایی از تعهدات قابل اعتماد درک کنید
- ارتباط را افزایش دهید
۱۵. درک کنید و بدانید که چگونه از شش اصل ناب استفاده کنید:
-
- احترام به مردم را تمرین کنید
-
- باز هم – کل را بهینه کنید نه قطعات
-
- ایجاد ارزش
-
- ضایعات را حذف کنید
-
- همیشه روی جریان تمرکز کنید
- و مهمتر از همه، در همه راه ها و همیشه، پیشرفت مستمر را در هر سطح و در هر فرصتی هدایت و اجرا کنید
یه ضرب المثل قدیمی هست که به ذهنم میرسه –
برای تغییر جهان، کشور خود را تغییر دهید، برای تغییر کشور، ایالت خود را تغییر دهید، برای تغییر ایالت، شهر خود را تغییر دهید، برای تغییر شهر خود، خانواده خود را تغییر دهید، برای تغییر خانواده خود، تغییر دهید. خود“
ما نمی توانیم دیگران را مدیریت کنیم تا زمانی که خودمان را مدیریت کنیم. هنر خودتنظیمی را همانطور که توسط دانیل گولمن در بالا و بسیاری دیگر ذکر شد، تمرین کنید. توجه داشته باشید که خودآگاهی صادقانه پیش نیاز ما برای انجام این کار است. ما نمی توانیم در هیچ چیزی پیشرفت کنیم مگر اینکه از خودمان شروع کنیم. تا زمانی که یاد نگیریم بر خودمان مسلط شویم، نمی توانیم در زندگی بر هیچ چیز مسلط شویم. آسان نیست، هر یک از ما چالش های خود را داریم که باید بر آن غلبه کنیم. اما به ندرت چیزی آسان ارزش داشتن را دارد. اغلب چیزهایی هستند که برای به دست آوردن آنها بیشتر تلاش می کنیم، چیزهایی هستند که بیشترین ارزش را داریم. و هرگز تمام نمی شود، بهبود مستمر کلید اصلی است. گام های کوچک ثابت، پشتکار و ثبات راه را می سازد.
هنگامی که ما در قله کوهی از یک دستاورد شخصی ایستاده ایم، قله بعدی را در دوردست می بینیم، قله ای که بعداً به دنبال رسیدن به آن هستیم. از دامنه کوه به سمت هدف جدید خود از میان دره بین قله ها پایین می آییم و صعود دشوار و صعودی را به سمت آن هدف جدید آغاز می کنیم. وقتی به قله جدید دستیابی میرسیم، چشمانداز زنجیرهای کاملاً جدید از کوهها و دستاوردهای بالقوه را پیش روی خود میبینیم، که حتی قبل از رسیدن به قلهای که تازه به آن رسیدهایم نمیدانستیم وجود دارند. پاداش در خود دستیابی نبود، آن چیزی است که یاد گرفتیم و مبارزاتی که در حین صعود بر آن ها غلبه کردیم. ارزش تلاش در خود سفر است، زیرا هیچ پایانی در مسیر بهبود وجود ندارد.
در قسمت بعدی و پایانی این مجموعه، به طور خلاصه به بررسی رهبری سازنده در مقابل رهبری مخرب خواهیم پرداخت و این ایده که یادگیری آنچه که نباید انجام داد گاهی مهمتر از یادگیری آنچه که باید انجام شود را بررسی خواهیم کرد.